ن : علی فخاری
ت : سه شنبه 31 اسفند 1398
علائم ظهور امام زمان (عج)
 
   
ظهور حضرت حجت(عج) از اموري است كه در اسلام نسبت به آنها به شدت تأكيد شده و در حتميت آن ذره اي شك و شبهه وجود ندارد. پيش از اين گفتيم كه در آياتي نظير آية 55 سورة نور، خداوند متعال به مؤمنان وعده داده است كه فرمانرواي زمين گردند و بر آن سيطره يابند.




صحبت كردن از حضرت مهدي(ع) و نشانه هاي ظهور ايشان در واقع صحبت كردن از حوادثي است كه بناست در آينده اتفاق بيفتد و لذا بجاست كه از خود بپرسيم: اگر در مورد احاديث نقل شده در اين زمينه بررسي اسناد صورت گرفت و مطمئن شديم كه آنها از معصوم(ع) صادر شده است، آيا مي توان مطمئن بود كه حتماً همة آن حوادث آن گونه كه در روايات شريف ما آمده اند وقوع يابند؟ پاسخ به اين پرسش در كتب عقيدتي و فلسفي تحت عنوان «بداء» داده مي شود كه طي اين بخش از مطالب به آن مي پردازيم.

«بداء» در لغت به معناي ظهور و روشن شدن پس از مخفي بودن چيزي است و اصطلاحاً به روشن شدن چيزي پس از مخفي بودن از مردم اطلاق مي شود؛ بدين معنا كه خداوند متعال بنا بر مصلحتي، مسئله اي را از زبان پيامبر يا ولي اي از اولياي خويش به گونه اي تبيين مي كند و سپس در مقام عمل و ظهور و بروز، غير آن را به مردم نشان مي دهد. در قرآن آمده است:
خداوند هر چه را بخواهد محو يا اثبات مي كند در حالي كه ام الكتاب نزد اوست و خود مي داند عاقبت هر چيزي چيست.1

و در آيه اي ديگر: و بدالهم سيّئات ما كسبوا.2
بدي هايي را خود كسب كرده بودند و براي آنها مخفي بود برايشان نمايان شد.
يا: ثمّ بدالهم من بعد ما رأؤا الآيات.3
پس از آنكه نشانه ها را ديدند حقيقت امر بر آنها روشن شد.
اين ظهور پس از خفا، تنها براي انسان رخ مي دهد و در مورد
خداوند متعال ابداً صدق نمي كند وگرنه لازمه اش اين است كه خداوند نسبت به آن موضوع جهل داشته باشد كه اين امر محالي است. خداوند، چنانكه قرآن كريم مي فرمايد به همه چيز آگاه و داناست 4 و نسبت به همه چيز در همة زمان ها و مكان ها چه حاضر باشند و چه غايب، چه موجود باشند و چه فاني و چه در آينده به وجود بيايند، علم حضوري دارد. قرآن كريم در اين زمينه مي فرمايد:
هيچ چيزي در آسمان و زمين از نظر خداوند متعال مخفي نمي شود.5
از همين روست كه مسئلة بداء و ظاهر كردن آن امر مخفي به خداوند نسبت داده مي شود:
و بدالهم من الله مالم يكونوا يحتسبون.6
خداوند آنچه را گمان نمي كردند، براي آنها ظاهر كرد.
براساس آية:خداوند چيزي را كه از آنِ مردمي است دگرگون نكند تا آن مردم خود دگرگون شوند.7
و با استفاده از ديگر آيات و روايات مي توان چنين برداشت كرد كه برخي اعمال حسنه نظير: صدقه، احسان به ديگران، صلة رحم، نيكي به پدر و مادر، استغفار و توبه، شكر نعمت و اداي حقّ آن و... سرنوشت شخص را تغيير داده و رزق و عمر و بركت زندگي اش را افزايش مي دهد، همان طور كه اعمال بد و ناشايست اثر عكس آن را بر زندگي شخص مي گذارد.
پيش از شرح اين عبارت كه بداء در حقيقت ظاهر شدن چيزي است كه از ناحية خداوند متعال براي مردم مخفي و براي خودش مشخص بود، لازم است يادآور شويم كه خداوند متعال بنا بر آيات قرآن دو لوح دارد:

الف) لوح محفوظ

لوحي كه آنچه در آن نوشته مي شود؛ پاك نشده و مقدّرات آن تغيير نمي يابند؛ چون مطابق با علم الهي است:
بَل هُوَ قُرآنٌ مَجيدٌ في لَوحٍ مَحفوظٍ.8
بلكه آن قرآن مجيدي است كه در لوح محفوظ ثبت گرديده است.

ب) لوح محو و اثبات
بنا بر شرايط و سنني از سنت هاي الهي، سرنوشت شخص يا جرياني به شكلي خاص مي شود، با از بين رفتن آن سنت ها يا مطرح شدن سنت هاي جديد سرنوشت آن شخص يا آن جريان تحت الشعاع سنت هاي جديد قرار مي گيرد. به عنوان مثال بناست كه شخص در سن 20 سالگي فوت كند امّا به واسطة صلة رحم يا صدقه اي كه مي دهد، 30 سال به عمرش اضافه مي شود و تا 50 سالگي زنده مي ماند يا به عكس، آن شخص بناست 50 سال عمر كند به واسطة گناه كبيره اي خاص، 30 سال از عمرش كاسته مي شود در همان 20 سالگي مي ميرد. كه البته خداوند متعال از اوّل مي دانست كه بناست اوّلي 50 سال و دومي 20 سال عمر كند ولي براي روشن شدن اين سنت هاي الهي مطلب به اين شكل از زبان پيامبران يا اولياي الهي(ع) بيان مي شود.

در قرآن كريم هم آمده است:
يمحوا الله ما يشاء و يثبت و عنده امّ الكتاب.9
يا اين آيه:
آنگاه مدتي را [براي شما عمر] مقرّر داشت و اجل حتمي نزد اوست.10
با توجه به اين دو لوح و مطالبي كه تا به حال به آنها پرداختيم، اين پرسش به ذهن مي رسد كه: آيا ظهور حضرت مهدي(ع) و نشانه هايي كه براي آن بيان شده است، در لوح محفوظ اند يا محو و اثبات. به عبارت ديگر آيا ممكن است اصلاً مسئله اي به نام ظهور ايشان تا آخر عمر بشريت و هستي اتفاق نيفتد يا ظهور بدون تحقّق نشانه ها رخ دهد يا همة نشانه ها بايد رخ دهند؟ در پاسخ به اين پرسش بايد نشانه هاي ظهور را به دو دسته تقسيم كنيم:
1. امور و علايم مشروط
2. امور و علايم حتمي. آنگونه كه امام باقر(ع) امور را به موقوفه و حتميه11 و امام صادق(ع) به حتمي12 و غير حتمي تقسيم كرده اند. مسئلة بداء هم در چهار زمينه با موضوع ظهور حضرت مهدي(ع) ارتباط مي يابد:

1. نشانه هاي مشروط و غير حتمي ظهور

جز نشانه هايي كه صراحتاً در احاديث به حتمي بودن آنها اشاره شده است، بقية نشانه هاي ظهور همگي از امور موقوفه به شمار مي روند، چنانكه بزرگاني مانند شيخ مفيد، شيخ صدوق و شيخ طوسي بدان تصريح كرده اند. بدين معنا كه به جز نشانه هاي حتمي ظهور بقية آنها بنا بر مشيت و ارادة الهي ممكن است دچار تغيير و تبديل، تقدّم يا تأخّر شوند. به عبارت ديگر آنها از جمله امور لوح محو و اثبات به حساب مي آيند و ممكن است با تغيير و تبديل در شرايط آنها و عوض شدن علل رخ دادن آنها به گونة ديگري پديد آيند يا اصلاً رخ ندهند. البته بسياري از رويدادهايي كه در احاديث ما به آنها اشاره شده است تا كنون اتفاق افتاده اند و دچار بداء در اصل تحقّق خويش نشده اند.
مثلاً اگر در حديث به نزول بلايي (مشروط) اشاره شده باشد به واسطة توسل و استغفار مؤمنان و مسلمانان ممكن است در نزول آن تأخير رخ دهد يا اصلاً چنين بلايي به جهت عظمت عمل صالح ايشان نازل نشود يا اينكه با برخي اعمال صالح يا ناصالح ظهور حضرت را دچار تعجيل يا تأخير كنند.

شايد بتوان علت بيان چنين اخباري را اين دانست كه اگر مسئله به اين شكل تبيين نمي شد، مؤمنان هم از احتمال حدوث آن حادثه باخبر نمي شدند و بدان مبتلا مي گشتند امّا پس از صدور حديث از ناحية معصوم(ع) و آگاه شدن مؤمنان و مسلمانان از آن، با دعا و توسل و استغفار از پديد آمدن چنان حادثة ناگواري ممانعت به عمل آورند يا سبب حدوث اتفاقي خوشايند شوند. البته فراموش نكنيم كه عكس اين مطلب هم كاملاً صادق است به اين معنا كه شخص معصوم(ع) با اعلام نزول بلا و علّت آن، حجت را بر مردم تمام مي كنند كه شما با وجود آنكه مي توانستيد، آن بلا را از خويش دفع نكرديد يا فلان خير را به سوي خويش جلب ننموديد و از همين روست كه روايت شده است:
خداوند متعال، به چيزي مثل بداء عبادت نشده است.13

2. علايم ظهور و امور حتمي

پنج مورد از نشانه هاي ظهور در بسياري از روايات كه از حدّ تواتر گذشته است؛ از جمله نشانه هاي حتمي ظهور برشمرده شده اند:
خروج سيّد خراساني و يماني، نداي آسماني مبني بر حقّانيت حضرت مهدي(ع)، شهادت نفس زكيّه و فرو رفتن سپاهيان سفياني در منطقة بيداء (بيابان بين مدينه و مكّه).14
اين نشانه هاي پنج گانه را احاديث از علايم حتمي شمرده و هيچ گونه احتمال بدايي در مورد تحقّق آنها نداده اند وگرنه خلاف حتمي بودن آنها مي شد. اين نشانه ها شديداً با مسئلة ظهور ارتباط داشته و همگي مقارن ظهور رخ خواهند داد ان شاءالله. بزرگواراني چون مرحوم آيت الله خويي در پاسخ به نويسندة كتاب سفياني و علامات ظهور15، علّامه سيّد جعفر مرتضي عاملي، در كتاب خويش و شيخ طوسي، در غيبت خويش16 نسبت به اين موضوع تصريح و اذعان كرده اند كه:
هر چند بنابر تغيير مصلحت ها با تغيير شروط اخباري كه به حوادث آينده مي پردازند، ممكن است دچار تغيير و تبديل شوند؛ جز آنكه روايت تصريح كرده باشد كه وقوع آن جريان حتمي است كه (با توجه به اعتماد ما به معصومين(ع)) ما هم يقين به حدوث آنها در آينده پيدا مي كنيم و قاطعانه مي گوييم در آينده چنين خواهد شد.17
اشكال اساسي كه به اين نظر گرفته مي شود؛ متكي به حديثي است كه نعماني در كتاب خويش آورده است كه: ابوهاشم داوود بن قاسم جعفري گفته است: نزد امام جواد(ع) بوديم و صحبت از حتمي بودن آمدن سفياني شد، از آن حضرت پرسيدم: آيا در مورد امور حتمي هم بداء رخ مي دهد؟ فرمودند: آري. گفتم: مي ترسم در مورد خود حضرت مهدي(ع) بداء رخ دهد. حضرت فرمودند:
ظهور حضرت مهدي(ع) وعدة الهي است و خداوند خلف وعده نمي كند.18
علّامه مجلسي، هم در بحارالانوار پس از نقل اين حديث اين
توضيح را اضافه كرده اند كه:
شايد محتوم، معاني مختلفي داشته باشد كه با توجه به اختلاف در تعاريف ممكن است در مورد برخي از آنها بداء رخ بدهد. مضاف بر اينكه شايد منظور از بداء در مورد خصوصيات آن حادثة محتوم و حتمي باشد و نه اصل تحقّق آن، كه مثلاً پيش از زوال حكومت بني عباس سفياني جنبش هاي خويش را آغاز مي كند.19
اين فرضيه چندان قابل قبول نيست؛ زيرا در صورت پذيرفتن آن، چه فرقي بين حتمي و غير حتمي خواهد بود؟ مضاف بر اينكه روايت مورد بحث ما از حيث سند، ضعيف است.20 در ضمن نمي توان از آن همه حديث و روايتي كه به شدت بر حتمي بودن اين پنج نشانه و امتناع احتمال رخ دادن بداء در آنها تأكيد مي كنند، چشم پوشي كرد و به احاديث انگشت شماري از اين دسته تمسك نمود؛ چون ممكن است در شرايط خاصي (به فرض قوت و اعتبار سندي آنها) معصوم(ع) مجبور شده باشند از روي تقيه، چنين سخني بگويند.
عبدالملك بن اعين گويد: به امام باقر(ع) در مورد حضرت مهدي(ع) گفتم: مي ترسم كه زود بيايند و سفياني نباشد. حضرت فرمودند:
والله نه. سفياني از حتمياتي است كه حتماً خواهد آمد.21
امور يا موقوفه اند يا حتميه كه سفياني از دستة حتمياتي است كه حتماً خواهد بود.22
يا امام صادق(ع) فرمودند:
از حتمياتي كه پيش از قيام حضرت مهدي(ع) خواهند بود اينهاست: شورش سفياني، فرو رفتن در بيداء، شهادت نفس زكيّه و منادي كه از آسمان ندا در دهد.23
حمران بن اعين از امام باقر(ع) راجع به آية:
ثمّ قضي اجلاً و اجلٌ مسمّي عنده؛24
مي پرسد. حضرت مي فرمايند:
دو اجل وجود دارد: محتوم و موقوف.
- محتوم چيست؟
- جز آن نخواهد شد.
- و موقوف؟
- مشيت الهي در رابطة آن جاري مي شود.
- اميدوارم كه سفياني جزء موقوف ها باشد.
- والله كه نه و از محتومات است. 25

3. بداء و قيام حضرت مهدي(ع)

ظهور حضرت حجت(ع) از اموري است كه در اسلام نسبت به آنها به شدت تأكيد شده و در حتميت آن ذره اي شك و شبهه وجود ندارد. پيش از اين گفتيم كه در آياتي نظير آية 55 سورة نور، خداوند متعال به مؤمنان وعده داده است كه فرمانرواي زمين گردند و بر آن سيطره يابند كه چنين واقعه اي در تمام طول تاريخ تا كنون اتفاق نيفتاده است و از آنجا كه « ان الله لا يخلف المعياد&raquo26 و خداوند در وعدة خويش تخلف نمي كند، در آينده اي دور يا نزديك حتماً چنين اتفاقي خواهد افتاد. ان شاء الله.
علاوه بر اينكه در موارد بسياري رسول مكرم اسلام(ص) و معصومين(ع) شديداً تأكيد نموده اند كه:
حتي اگر از عمر هستي بيش از يك روز باقي نمانده باشد، خداوند آن قدر اين روز را طولاني مي كند كه حضرت مهدي(ع) ظهور كرده و جهان را مملو از قسط و عدل گردانند.27

4. تعيين زمان ظهور حضرت مهدي(ع)
بسياري از روايات، ما را از توقيت (مشخص كردن زمان ظهور) يا تعيين محدودة زماني براي ظهور حضرت به شدت نهي كرده اند و شيعيان را امر كرده اند كه هر كه را چنين كرد تكذيب كنند و دروغ گو بشمارند؛ زيرا اين مطلب در زمرة اسرار الهي است و كسي آن را نمي داند؛ امام صادق(ع) به محمدبن مسلم فرمودند:
محمد! اگر كسي وقتي از جانب ما براي ظهور حضرت مهدي(ع) نقل كرد، از تكذيب كردن او نترس! چرا كه ما براي احدي تعيين وقت نمي كنيم.28
وقتي فضيل از امام باقر(ع) مي پرسد كه آيا اين مسئله وقت مشخص دارد؟ حضرت سه مرتبه مي فرمايند: «آنها كه وقت تعيين مي كنند دروغ مي گويند&raquo.29 يكي از ياران امام ششم(ع) به ايشان عرضه مي دارد: اين مسئله اي كه چشم انتظارش هستيم كي خواهد آمد؟ حضرت مي فرمايند:
اي مهزم! آنها كه وقت تعيين كنند دروغ مي گويند، آنها كه عجله كنند هلاك مي شوند و آنها كه تسليم امر خداوند باشند نجات مي يابند و به سوي ما باز مي گردند.30
آنگونه كه از احاديث برمي آيد، ظهور حضرت حجت(ص) از جمله اموري است كه خداوند متعال آن را از مردم پنهان نموده است و هر زمان كه خداوند تبارك و تعالي اراده كنند و شرايط و علل فراهم و مناسب باشد؛ زمين را از بركات وجودي آن امام همام(ع) بهره مند خواهند نمود.

البته نهي از تعيين وقت، شامل نشانه هاي حتمي ظهور نمي شود؛ چرا كه خود معصومين(ع) در اين موارد به فاصلة زماني ميان حدوث آن نشانة حتمي و ظهور حضرت اشاره كرده اند كه مثلاً از ابتداي شورش سفياني تا قيام حضرت بيش از 9 ماه طول نخواهد كشيد يا مثلاً 15 روز پس از شهادت نفس زكيّه حضرت در مكه ظهور مي كنند. وليكن ديگر نشانه ها حداكثر به اين اشاره مي كنند كه ظهور آن وجود مقدس نزديك شده است و نه بيش از اين. چنانكه ديديم برخي از نشانه هاي ظهور قرن هاست كه اتفاق افتاده اند و گذشته اند و هنوز ظهور رخ نداده است. كه البته به جهت ايجاد اميد در دل شيعيان مبني بر نزديك شدن ظهور معصوم(ع) از آن به عنوان نشانة قيام حضرت صاحب(ع) ياد كرده اند.

ضمناً اگر بنا بود زمان ظهور مشخص شود و همگان بدانند كه ايشان بناست چه زماني قيام جهاني خويش را آغاز كنند؛ ستمگران و ظالمان تمام عِدّه و عُدّه خويش را براي آن روز مهيا و آماده مي كردند ـ كه به خيال خام و واهي خود ـ آن نور الهي را خاموش كنند و نگذارند عدالت را در جهان گسترش دهند و مؤمنان و مستضعفاني هم كه قرن ها با حدوث اين حادثة عظيم و بزرگ فاصله داشتند مبتلا به يأس و كسالت و خمودي مي شدند حال آنكه قرن هاست بسياري در انتظار آن يار غايب از نظر، ديده ها را خون بار كرده و هر صبح و شام دست دعا به تعجيل در فرج ايشان برداشته اند و اميد دارند كه در زمرة ياران و ياوران ايشان باشند. مشخص نبودن زمان ظهور خواب از چشم هاي ستمگران ربوده و هر صبح و شام از اين هراسناكند كه شايد آن عزيز مقتدر امروز ظهور كند و پايه هاي حكومت شيطاني شان را درهم شكند.
به اميد آنكه آن روز را ببينيم و از ياوران حضرتش باشيم. ان شاءالله.

----------------------------------------------------------------------------------------
پي نوشت ها :

1. سورة رعد(13)، آية 39.
2 . سورة زمر(39)، آية 48.
3 . سورة يوسف(12)، آية 35.
4 . سورة نساء (4)، آية 35.
5 . سورة آل عمران (3)، آية 5.
6 . سورة زمر(39)، آية 48.
7 . سورة رعد(13)، آية 11.
8 . سورة بروج(85)، آيات 21 و 22.
9 . سورة رعد(13)، آية 39.
10. سورة انعام(6)، آية 2.
11. نعماني، محمد بن ابراهيم، الغيبة، ص204؛ مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج52، ص249.
12. نعماني، محمد بن ابراهيم، همان، ص202.
13. كليني، اصول كافي، ج 1، باب البدأ، ح 1 و صدوق، محمد بن علي بن حسين، التوحيد، باب 54، ح 2.
14. صدوق، محمد بن علي بن حسين، كمال الدين، ج2، ص650، طوسي، محمد بن حسن، الغيبة ص267، نعماني، همان، صص169 و 172؛ مجلسي، محمد باقر، همان؛ ج52، ص204، طبرسي، فضل بن حسن، اعلام الوري، ص426؛صافي گلپايگاني، لطف الله، منتخب الاثر، صص439 و 455.
15. فقيه، محمد، السفياني و علامات الظهور، ص102.
16. عاملي، جعفر مرتضي، دراسته في علامات الظهور، ص60.
17. طوسي، محمد بن حسن، همان، ص265.
18. نعماني، محمد بن ابراهيم، همان، ص205، مجلسي، محمد باقر، همان، ج52، ص250.
19. مجلسي، محمد باقر، همان، ج52، ص251.
20. رك: فقيه، محمد، همان، ص102.
21. نعماني، محمد بن ابراهيم، همان، ص203؛ مجلسي، محمد باقر، همان، ج52، ص249.
22. نعماني، محمد بن ابراهيم، همان، ص204؛ مجلسي، محمد باقر، همان، ج52، ص249.
23. نعماني، محمد بن ابراهيم، همان، ص176، صافي گلپايگاني، لطف الله، همان، ص455.
24. سورة انعام، آية 2.
25. مجلسي، محمد باقر، همان، ج52، ص249.
26. سورة آل عمران(3)، آية 9.
27. رك: شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص340، طبرسي، فضل بن حسن، همان، ص401، مجلسي، محمد باقر، همان، ج51، ص133.
28. نعماني، محمد بن ابراهيم، همان، ص195، طوسي، محمد بن حسن، همان، ص262؛ آل سيد حيدر، مصطفي، بشارةالاسلام، ص298، مجلسي، محمد باقر، همان، ج52، ص104.
29. طوسي، محمد بن حسن، همان، ص262؛ مجلسي، محمد باقر، همان، ج52، ص103؛ صافي گلپايگاني، لطف الله، همان، ص463.
30. نعماني، محمد بن ابراهيم، همان، ص198؛ طوسي، محمد بن حسن، همان، ص262؛ مجلسي، محمد باقر، همان، ج52، ص104؛ آل سيد حيدر، مصطفي، همان، ص299؛ صافي گلپايگاني، لطف الله، همان، ص463.

 


منبع: ماهنامه موعود، شماره 79


ن : علی فخاری
ت : چهار شنبه 21 خرداد 1398
شرایط و مراحل ظهور

مقصود از شرايط ظهور، همان شرايطى است كه تحقق روز موعود متوقف بر آنها است و گسترش عدالت جهانى به آنها بستگى دارد و مى توان تعداد اين شرايط را چنين دانست.

شرط اول: وجود طرح و برنامه عادلانه كاملى كه عدالت خالص واقعى را در برداشته باشد و بتوان آن را در هر زمان و مكانى پياده كرد و براى انسانيت سعادت و خوشى به بار آورده و تضمين كننده سعادت دنيوى و اخروى انسان باشد. روشن است كه بدون چنين برنامه و نقشه جامعى، عدالت كاملا متحقق نخواهد شد.

شرط دوم:
وجود رهبر و پيشواى شايسته و بزرگ كه شايستگى رهبرى همه جانبه آن روز را داشته باشد.

شرط سوم:
وجود ياران همكار و همفكر و پاسدار در ركاب آن رهبر واحد براى پياده كردن جهانى آن اهداف بلند. ويژگيهايى را كه اين افراد مى بايست واجد باشند، در همين شرط نهفته است زيرا اين افراد بايد داراى خصوصيات معينى باشند تابتوانند آن كار مهم را انجام دهند و گرنه هر گونه پشتيبانى كفايت نمى كند .

شرط چهارم:
وجود توده هاى مردمى كه در سطح كافى از فرهنگ و شعور اجتماعى و روحيه فداكارى باشند. تا در نخستين مرحله موعود گروه هاى اوليه پيروان حضرت مهدى (عج) را تشكيل دهند زيرا آن افراد با اخلاص درجه يك كه شرط سوم با وجود آنها محقق مى شود، گروه پيشرو جبهه جهانى هستند .
لازم به ذكر است كه شرايط چهار گانه فوق مربوط به پياده كردن عدالت خالص در روز موعود است ولى چنانچه نسبت به شرايط ظهور بسنجيم، يكى از آنهاكه وجود رهبر باشد، كم مى شود. و سه شرط ديگر باقى مى ماند  زيرا معنى ظهور آن است كه فرد آماده قيام در آن روز وجود دارد كه مى خواهد ظاهر شود و با گفتن اين كلمه شرط دوم را ضمنى پذيرفته ايم و خواه ناخواه سه شرط بيشتر باقى نمى ماند .

علايم ظهور حضرت مهدى (عج)

وقت ظهور آن حضرت براى هيچ كس جز خداوند متعال معلوم نيست و كسانى كه وقت ظهور را تعيين مى كنند، دروغگو شمرده شده اند ولى علايم و نشانه هاى بسيارى براى ظهور آن حضرت در كتابهاى حديث ثبت شده است كه ذكر تمام آنها از حوصله اين مجموعه خارج است .
علايم ظهور به دو دسته كلى تقسيم مى شوند  علايم حتمى و علايم غير حتمى چنانكه فضيل بن يسار از امام باقر ع روايت كرده است كه آن حضرت فرمود:

نشانه هاى ظهور دو دسته هستند  يكى نشانه هاى حتمى و ديگرنشانه هاى غير حتمى، خروج سفيانى از نشانه هاى حتمى است كه راهى جز آن نيست.
منظور از علايم حتمى آن است كه به هيچ قيد و شرطى مشروط نيست و قبل از ظهور بايد واقع شود مقصود از علايم غير حتمى آن است كه حوادثى به طور مطلق و حتم از نشانه هاى ظهور نيست بلكه مشروط به شرطى است كه اگر آن شرط تحقق يابد مشروط نيز متحقق مى شود و اگر شرط مفقود شود مشروط نيز تحقق نمى يابد.
اما علايم غير حتمى بسيارند كه به يك روايت از امام صادق ع اكتفا مى كنيم كه در اين روايت چنان روى علايم و مفاسد انگشت گذارده شده كه گويى اين پيشگويى مربوط به 13 يا 14 قرن پيش نيست بلكه مربوط به همين قرن است و امروز كه بسيارى از آنها را با چشم خود مى بينيم، قبول مى كنيم كه به راستى معجزه آساست .
امام صادق ع در اين روايت به 119 نشانه و علامت از علايم ظهور اشاره مى كند ما در اينجا فقط به ذكر برخى از آن مواد 119 گانه اشاره مى نماييم.
حضرت صادق ع به يكى از يارانش فرمود:

1 ـ هرگاه ديدى كه حق بميرد و طرفدارانش نابود شوند 
2 ـ ديدى كه ظلم وستم فراگير شده است 
3 ـ و ديدى كه قرآن فرسوده و بدعت هايى از روى هوا و هوس در مفاهيم آن آمده است 
4 ـ و ديدى كه دين خدا(عملا) تو خالى شده و همانند ظرفى آن را واژگون سازند 
5 ـ و ديدى كه كارهاى بد آشكار شده و از آن نهى نمى شود و بدكاران بازخواست نمى شوند 
6 ـ وديدى كه مردان به مردان و زنان به زنان اكتفا كنند 
7 ـ و ديدى كه شخص بدكار دروغ مى گويد و كسى دروغ و نسبت نارواى او را ردّ نمى كند 
8 ـ و ديدى كه بچه ها به بزرگان احترام نمى گذارند 
9 ـ و ديدى كه قطع پيوند خويشاوندى شود 
10 ـو ديدى كه بدكار را ستايش كنند و او شاد شود و سخن بدش بر او نگردد
11 ـ و ديدى كه نوجوانان پسر همان كنند كه زنان مى كنند 
12 ـ و ديدى كه زنان با زنان ازدواج كنند 
13 ـ و ديدى كه انسانها اموال خود را به غير اطاعت خدا مصرف مى كنند و كسى مانع نمى شود 
14 ـ و ديدى كه افراد با كار و تلاش نامناسب مؤمن به خدا پناه مى برند 
15 ـ و ديدى كه مدّاحى دروغين از اشخاص زياد مى شود 
16 ـ و ديدى كه همسايه همسايه خود را اذيت مى كند و از آن جلوگيرى نمى شود
17 ـ و ديدى كه كافر به خاطر سختى مؤمن شاد است 
18 ـ و ديدى كه شراب را آشكارا مى آشامند و براى نوشيدن آن كنار هم مى نشينند و از خداى متعال نمى ترسند 
19 ـ و ديدى كسى كه امر به معروف مى كند، خوار و ذليل است 
20 ـ وديدى كه آدم بدكار در آنچه خداوند دوست ندارد، نيرومند و مورد ستايش است 
21 ـ و ديدى كه اهل قرآن و دوستان آنها خوارند
22 ـ و ديدى كه مردم به شهادت و گواهى ناحق اعتماد مى كنند 
23 ـ و ديدى كه جرأت بر گناه آشكار شود و ديگر كسى براى انجام آن منتظر تاريكى شب نگردد
24 ـ و ديدى كه مؤمن نتواند نهى از منكر كند مگر در قلبش 
25 ـ و ديدى كه واليان در قضاوت رشوه بگيرند 
26 ـ و ديدى كه پستهاى مهم واليان بر اساس مزايده است نه بر اساس شايستگى 
27 ـ و ديدى كه مردم را از روى تهمت و يا سوء ظن بكشند 
28 ـ و ديدى كه شنيدن سخن حق بر مردم سنگين است ولى شنيدن باطل برايشان آسان است 
29 ـ و ديدى كه همسايه از ترس زبان به همسايه احترام مى گذارد 
30 ـ و ديدى كه حدود الهى تعطيل مى شود و طبق هوى و هوس عمل مى شود 
31 ـ و ديدى كه معاش انسان از كم فروشى به دست مى آيد 
32 ـ و ديدى كه مرد به خاطر دنيايش رياست مى كند
33 ـ و ديدى كه نماز را سبك شمارند 
34 ـ و ديدى انسان ثروت زيادى جمع كرده ولى از آغاز آن تا آخر زكاتش را نداده است 
35 ـ وديدى كه دلهاى مردم سخت و ديدگانشان خشك و ياد خدا برايشان گران است 
36 ـ و ديدى كه بر سر كسبهاى حرام آشكارا رقابت مى كنند 
37 ـ و ديدى نماز خوان براى خود نمايى نماز مى خواند 
38 ـ و ديدى مردم در اطراف قدرتمندانند 
39 ـ و ديدى طالب حلال سرزنش و مذمت مى شود و طالب حرام ستايش و احترام مى گردد
40 ـ و ديدى در مكه و مدينه كارهايى مى كنند كه خدا دوست ندارد و كسى از آن جلوگيرى نمى كند و هيچ كس بين آنها و كارهاى بدشان مانع نمى شود
41 ـ و ديدى كه به فقير چيزى دهند كه به او بخندند ولى در غير خدا ترحّم است 
42 ـ و ديدى كه مردم مانند حيوانات در انظار يكديگر عمل جنسى بجا آورند و كسى از ترس مردم از آن جلوگيرى نمى كند 
43 ـ و ديدى كه عقوق پدر و مادر رواج دارد و فرزندان هيچ احترامى براى آنها قائل نيستند بلكه نزد فرزند از همه بدترند 
44 ـ و ديدى كه پسر به پدرش نسبت دروغ بدهد و پدر و مادرش را نفرين كند و از مرگشان شاد گردد
45 ـ و ديدى كه اگر روزى بر مردى بگذرد ولى او در آن روز گناه بزرگى مانند بدكارى، كم فروشى و زشتى انجام نداده، ناراحت است 
46 ـ و ديدى كه قدرتمندان غذاى عمومى مردم را احتكار كنند 
47 ـ و ديدى كه اموال خويشان پيامبر ص (خمس) در راه باطل تقسيم مى گردد و با آن قمار بازى و شرابخورى شود 
48 ـ و ديدى كه همّ و هدف مردم شكمشان و شهوتشان است
49 ـ و ديدى كه صدقه را با وساطت ديگران و بدون رضاى خداوند و به خاطر در خواست مردم بدهند 
50 ـ و ديدى كه نشانه هاى برجسته حق ويران شده است، در اين وقت خود را حفظ كن و از خدا بخواه كه از خطرات گناه نجاتت بدهد.

علايم و نشانه هاى حتمى ظهور امام زمان (عج)

علايم و نشانه هاى حتمى، آن است كه به هيچ قيد و شرطى مقيّد و مشروط نيست و قبل از ظهور بايد واقع شود با استفاده از روايات معصومينع علايم حتمى الوقوع عبارتند از:
1ـ امام صادق ع فرمود:
پيش از ظهور قائم (عج) پنج نشانه حتمى است: خروج يمانى و سُفيانى، صيحه آسمانى، قتل نفس زكيّه، و فرو رفتن در بيابان.
2 ـ و نيز در جاى ديگر امام صادق ع فرموده است:
وقوع ندا از امور حتمى است و سفيانى از امور حتمى است و يمانى از امور حتمى است و كشته شدن نفس زكيه از امور حتمى است و كف دستى كه از افق آسمان بيرون مى آيد، از امور حتميه است.
 
و اضافه فرمود:
و نيز وحشتى در ماه رمضان است كه خفته را بيدار مى كند و شخص بيدار را به وحشت انداخته و دوشيزگان پرده نشين را از پشت پرده بيرون آورد.
3 ـ حضرت على ع از رسول خدا ص روايت نموده كه فرمود: ده چيز است كه پيش از ظهور به وقوع خواهد پيوست.
1ـ سفيانى 
2 ـ دجّال 
3 ـ دخان 
4ـ دابّه 
5 ـ خروج قائم 
6 ـ طلوع خورشيد ازمغرب 
7 ـ نزول عيسى 
8 ـ خسوف در مشرق 
9 ـ خسوف در جزيره العرب 
10 ـ آتشى كه از مركز عدن شعله مى كشد و مردم را به سوى بيابان محشر هدايت مى كند.

نشانه هاى ظهور

هر رويكرد جهانى كه در عرصه ى گيتى تحقق يافته و مى يابد ناگزير از نشانه هايى است. بويژه رخدادهايى كه توسط پيامبران الاهى خبر داده شده است. در اين ميان حركت جهانى امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ از اين قانون مستثنى نبوده و از نشانه هايى برخوردار است تا بشريت متوجه نزديك شدن و يا فرا رسيدن آن شوند.
از وحى پيرامون زمان دقيق ظهور حضرت صاحب الزمان ـ ارواحنا فداه ـ سخنى نرسيده است بلكه دستور داده اند كه هرگاه كسى زمانى را تعيين كرد، او را تكذيب كنيد ليكن براى آمدن آنحضرت نشانه هايى بيان فرموده اند كه برخى از آن علائم حتمى شمرده است. به اين معنا كه پس از تحقق اين امور ظهور آن امام قطعى است كه پنج علامت مى باشند. برخى اندكى پيش از ظهور، برخى چند ماه بعد از آمدن آنحضرت و برخى اندكى پيش از قيام نجات بخش آنحضرت پديدار مى شود.
امام امير مؤمنان على ـ عليه السلام ـ فرموده اند: آنچه كه بطور حتم پيش از قيام قائم تحقّق خواهد يافت، بپا خاستن سفيانى و فرو رفتن گروهى در زمين بيدا و كشته شدن نفس زكيه و فريادى كه از آسمان بلند شده و خروج فردى از يمن است.
ساير علائمى كه در اين مورد بيان شده قابل تغييرند حتّى پر شدن زمين از ظلم. اگر چه تحقّق اين مطلب قريب به حتم است امّا رواياتى از معصومين ـ عليهم السلام ـ وارد شده كه اگر همه ى مردم دعا كنند امر غيبت به انتهاء (پر شدن زمين از ظلم و جور) نمى رسد. اين خود حكايت از غير حتمى بودن اين نشانه ها دارد.
ممكن است چنين تصور شود كه آمدن سفيانى دربرگيرنده ى ظلم و جور فراوانى است! در جواب مى گوييم: اين در صورتى است كه مدّت سلطنت او طبق روايات نُه ماه طول بكشد وليكن نُه ماه طول كشيدن حكومت وى نيز غير حتمى است و ممكن است در آن بداء شده([1]) و زمان حكومتش يك ماه يا كمتر طول بكشد و آنچه حتمى است تنها قيام است. بلكه برخى در مورد محتوم بودن همين پنج علامت نيز بيانى دارند كه وقوع اين رويدادها حتمى نيست بلكه علامت بودن آنها براى ظهور حتمى است. بدين معنى كه اگر اينها واقع شود حتماً ظهور و قيام آنحضرت را در پى داشته و اين امر تخلّف ناپذير است ولى ممكن هست اينها نيز اتّفاق نيفتد و در اصل وقوع اينها بداء حاصل شود چنانچه حضرت جواد ـ عليه السلام ـ حتمى بودن خروج سفيانى را تأييد نموده و سپس بداء را در آن ممكن مى شمارد([2]) و از ديگر سوى رواياتى اشاره به ناگهانى بودن امر فرج كرده و هم چنين شيعه را به انتظار لحظه بلحظه فرا مى خواند، كه مى بايست تحقّق اين امر در هر لحظه حتى در صورت عدم به وقوع پيوستن نشانه هاى حتمى، امكان پذير باشد.

خروج سفيانى

همانگونه كه ذكر شد پديد آمدن سفيانى از نشانه هاى حتمى ظهور مى باشد امام باقر ـ عليه السلام ـ در تفسير آيه شريفه (ثمّ قضى أجلا وأجل مسمى عنده) فرمودند:
انّهما أجلان، أجل محتوم لا يكون غيره، أجل موقوف للّه فيه المشيّه لا واللّه انّ أمر السفياني من المحتوم([3]).
آن دو مهلت است يكى حتمى و ديگر غير حتمى كه مشيت الهى در آن كارگر خواهد بود. به خدا قسم كار سفيانى حتمى است.
در بين حديث شناسان اتفاق نظر وجود دارد كه اين فرد از فرزندان ابو سفيان است و به همين جهت او را سفيانى مى گويند.
اميرالمؤمنين على ـ عليه السلام ـ مى فرمايند:
يخرج ابن آكله الأكباد من الوادي اليابس وهو رجل رَبْعه وحش الوجه ضخم الهامه بوجهه أثر جدري إذا رأيته حسبته أعور اسمه عثمان وأبوه عنبسه وهو من ولد أبي سفيان حتّى يأتي ارضا ذات قرار و معين فيستوى على منبرها([4]).
فرزند زن جگرخوار از بيابان خشك خروج مى كند و او مردى چهارشانه با چهره اى وحشتناك است. داراى سرى بزرگ و در چهره اش نشان زخمى چركين ديده مى شود وقتى او را مى نگرى گويى يك چشم ندارد. نامش عثمان و پدرش عنبسه و از فرزندان ابو سفيان است. حركتش را تا سرزمينى كه داراى آرامش و آب خوش گوار ]كوفه[ است ادامه مى دهد و بر فراز منبر آن مى نشيند.
خروج سفيانى قبل از قيام امام ـ ارواحنا فداه ـ واقع مى شود.
عن جابر الجعفى قال: سألت أبا جعفر الباقر ـ عليه السلام ـ عن السفياني، فقال انّي لكم بالسفياني حتّى يخرج قبله الشيصباني يخرج من أرض كوفان ينبع كما ينبع الماء فيقتل وفدكم، فتوقعوا بعد ذلك السفياني وخروج القائم ـ عليه السلام ـ([5]).
جابر جعفى از امام باقر ـ عليه السلام ـ درباره سفيانى مى پرسد. او مى فرمايد: شما را با سفيانى چكار؟! پيش از او شيصبانى از كوفه خروج مى كند و چون آب از زمين مى جوشد و گروه شما را به خاك و خون مى كشد پس از وى منتظر خروج سفيانى و پس از او قيام قائم ـ عليه السلام ـ باشيد.
امام رضا ـ عليه السلام ـ فرمودند:
قبل هذا الأمر السفياني واليماني والمرواني وشعيب بن صالح فكيف يقول هذا هذا؟([6])
قبل از امر فرج، سفيانى و يمانى و مروانى و شعيب بن صالح پديدار خواهند شد!! چگونه مى گويد اين همان (مهدى) است (در حالى كه هيچ يك پديدار نشده اند).

شخصيّت سفيانى (تفكّرات، رفتار)
نام او عثمان بن عنبسه و از نژاد امويان است مردى سفاك و خون آشام كه انسانها را مانند پشه به آسانى مى كشد هر حرامى را حلال نموده و به هر جنايتى دست مى يازد. در احاديث پيرامون تفكرات وى به گونه اى سخن رفته كه گويى هيچ اعتنايى ندارد اگر چه تظاهر به اسلام مى كند ليكن صليبى از طلا بر گردن آويخته است. از كارهاى سفيانى و جنايات هولناك او نيز بسيار سخن رفته است او سنگدلترين انسانهاست كه عاطفه در قاموس زندگيش وجود ندارد و مهر و رحم در آن ديده نمى شود. او و يارانش دلهايى مالامال از كينه و نفرت، نسبت به خاندان پيامبر ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ دارند.
در اين زمينه اكتفا مى كنيم به حديثى از وجود مقدس حضرت ختمى مرتبت محمّد ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ كه درباره ى وى مى فرمايند:
أشدّ خلق اللّه شرّاً وأكثر خلق اللّه ظلماً شَرِسٌ، قاسي القلب، يجمع له ولجيشه من كافّه الأقطار الاسلاميه فيهزمهم ويقتلهم وينادي شعار له في حروبه هو: يا ربّ ثاري ثمّ النّار يا ربّ النّار ولا العار([7]).
شر او از همه بندگان خدا بيشتر و سختتر است و بيش از همه ى مردم ستم مى كند. بد خلق و سنگ دل مى باشد از تمام كشورهاى اسلامى عليه او بسيج مى شوند آنگاه همگى را شكست داده و به خاك و خون مى كشد و شعارش در جنگها اين است، اى خدا! انتقام و سپس آتش. خدايا! آتش آرى! اما عار و ننگ هرگز.
و نمونه اى از كشتار او در كلام اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ در خطبه ى بيان اين چنين ترسيم شده است.
فيقتل بالزوراء سبعين ألفاً ويبقر بطون ثلاثمأه امرأه حامل. ([8])
آنگاه در شهر زوراء هفتاد هزار نفر را به خاك و خون مى كشد و شكم سيصد زن حامله را مى درد.

فتنه گرى سفيانى
نشانه ى خروج سفيانى، پديدار شدن سه پرچم و شعلهور شدن آتش جنگ بين آنهاست. پرچمى از سوى غرب حركت كرده و وارد مصر مى شود و در آنجا دست به جنايات بسيارى مى زند و پرچمى از بحرين از جزيره ى (اُوال) از منطقه ى فارس به اهتزاز در مى آيد. و پرچمى ديگر نيز از شام.
اين ماجرا يك سال ادامه خواهد يافت و پس از آن مردى از فرزندان عبّاس خروج مى كند و اهل عراق مى گويند: گروه پابرهنگان يا بيدادگران و صاحبان نظرهاى گوناگون آمدند. اهل شام و فلسطين دچار ترس و واهمه مى گردند و بسوى سردمداران شام و مصر روى مى آورند و به آنان گفته مى شود: شما برويد و پسر فرمانروا (يعنى سفيانى) را بخواهيد و او را به يارى طلبيد. آنان سفيانى را دعوت مى كنند و او با خواست آنان موافقت مى نمايد و در نقطه اى از دمشق بنام حرستا فرود مى آيد و دايى ها و وابستگان فكرى خويش را در آنجا جمع مى نمايد. در بيابان خشك كه منطقه اى در دمشق است، گروههاى متعددى طرفدار دارد كه به او مى پيوندند. سفيانى دعوت آنان را اجابت مى كند و روز جمعه به همراه همه ى آنان در دمشق به مسجد مى رود و براى نخستين بار بر فراز منبر رفته و در نخستين منبر آنان را دعوت به جهاد مى كند و آنان نيز با شنيدن سخنانش با او بيعت مى كنند.
سپس به نقطه اى بنام غوطه مى رود و همه ى مردم بر گرد او اجتماع مى كنند و اينجاست كه سفيانى در رأس گروههايى از مردم شام خروج مى كند و سه گروه با يكديگر درگير مى شوند.
1 ـ پرچم از ترك و عجم كه سياهرنگ است.
2 ـ پرچم زرد رنگ كه پرچم فرزند عباس است.
3 ـ پرچمى از سفيانى و سپاه او.
در نقطه اى بنام بطن ارزق پيكار سختى در ميان آنان رخ مى دهد و شصت هزار كشته بر زمين مى ماند و سفيانى پيروز مى شود و مردم بسيارى را قتل عام مى كند و سرزمين و مراكز قبايل را تصرف كرده و در ميان آنان نخست عادلانه رفتار مى كند به گونه اى كه مى گويند: هر آنچه از بيدادگرى سفيانى به ما گزارش شده بى اساس است . . .
به هر حال مدتى كوتاه با آنان خوشرفتارى مى كند و سپس نخستين حركت خود بسوى حمص را آغاز مى كند و از آنجا به دروازه ى مصر مى رسد و در نقطه اى كه قريه سبا نام دارد رخداد عظيم و پيكار سهمگين خواهد داشت كه خبر آن همه جا منتشر مى گردد و دلها ـ از خشونت و شقاوت او ـ لبريز از ترس و دلهره مى گردد و شهرها يكى پس از ديگرى در مقابل او سقوط مى كند و سپس مستانه و مغرور به دمشق باز مى گردد([9]).

سفيانى در عراق
وقتى سفيانى با پيروزيهاى متعدد در دمشق مستقر شد سپاهى را بسوى عراق گسيل مى دارد آنها وارد سرزمين بابل كه همان شهر نفرين شده ى بغداد است، فرود مى آيند و بيش از سه هزار نفر را مى كشد و بيش از صد زن را به زور تصاحب و هتك حرمت مى كنند و سيصد نفر از چهره هاى مهمّ بنى عبّاس([10])را نابود مى سازد و بعد از آن به كوفه سرازير مى شوند و خانه هاى اطراف آن را تخريب مى كنند و پس از آن سپاه بسوى شام باز مى گردد امّا در بين راه پرچم نجات و هدايتى در كوفه به اهتزاز در مى آيد و در راه به آنها مى رسد و ضمن پيكار شديدى همه را نابود مى سازد بگونه اى كه يك نفر از سپاه سفيانى باقى نمى ماند تا خبر شكست لشكر را به سفيانى باز گويد([11]).

سفيانى در حجاز
مقارن با گسيل سپاه بسوى عراق، سفيانى سپاهى عظيم بسوى سرزمين حجاز يعنى مكّه گسيل مى دارد سپاه او به مدينه وارد شده و سه شبانه روز آن را غارت مى كند پس از آن بسوى مكّه روى آورده تا به بيابانى مى رسند، خداوند جبرئيل را بسوى آنان مى فرستد و دستور مى دهد كه برود و آنان را نابود سازد و جبرئيل با پاى خود ضربتى بر آن زمين فرود مى آورد و زمين به فرمان خدا همه آنان را مى بلعد و جز دو نفر كسى باقى نمى ماند.
اين دو برادرند كه به نامهاى بشير و نذير معرفى شده اند و جبرئيل به صورت آنها سيلى مى زند بگونه اى كه صورتهاى آنها به عقب بر مى گرددو به همان حال مى ماند و به نذير مى گويد: تو برو به دمشق و سفيانى را به ظهور مهدى ـ ارواحنا فداه ـ انذار كن و به او بگو كه خدا سپاه اش را در بيداء هلاك كرد. و به بشير مى گويد: برو بسوى مهدى ـ ارواحنا فداه ـ در مكه و او را بهلاك ظالمين بشارت بده و بر دست او توبه كن كه او توبه تو را مى پذيرد. و او خدمت حضرت مى آيد حضرت دستان مبارك خود را بصورت او مى كشد و دوباره به حال اول باز مى گردد و با او بيعت مى كند و در ركاب آنحضرت مى ماند([12]).

سفيانى و نداى آسمانى
امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ فرموده اند:
بعد از برگشت مغرورانه و مستانه ى سفيانى به شام، او در نقطه اى براى نوشيدن شراب و ارتكاب گناه و معصيت مى نشيند و ياران و پيروان خويش را نيز به انجام گناه و جنايت فرمان مى دهد. از مجلس گناه بر مى خيزد و در حاليكه در دست سلاحى دارد دستور زنا مى دهد و به يارانش مى گويد با زنان مرتكب فحشا گردند، آنگاه شكم زنان را پاره كنند و كودكان را از رحمها بيرون مى كشند و آنها مرتكب چنين شقاوتها مى گردند و هيچ كس توان باز داشتن آنان را از اين پليديها در خود نمى بيند. اينجاست كه فرشتگان، پريشان حال مى شوند و خدا فرمان ظهور قائم آل محمّد را كه از نسل من مى باشد، صادر مى كند بى درنگ خبر ظهور او در سراسر گيتى پخش مى گردد و جبرئيل در آن هنگام بر فراز صخره اى در بيت المقدس فرود مى آيد و خطاب به جهانيان مى گويد:
جاء الحقّ وزهق الباطل انّ الباطل كان زهوقا.
حق فرا رسيد و باطل از ميان رخت بربست. همانا باطل هميشه نابود است.
يا عباد اللّه! اسمعوا ما أقول: انّ هذا مهديّ آل محمّد خارج من أرض مكّه فأجيبوه([13]).
اى بندگان خدا! گوش فرا دهيد آنچه را كه مى گويم: اين مهدى آل محمّد است كه از سرزمين مكّه خروج كرده او را اجابت كنيد.

شكست سفيانى
پس از آنكه خبر فرو رفتن لشكر عظيم سفيانى بين مدينه و مكه به او مى رسد و مى فهمد كه حضرت مهدى ـ ارواحنا فداه ـ قيام نموده است، از عراق به شام و فلسطين آمده خود را آماده ى رويارويى با آن حضرت مى كند در ملاقاتى كه بين او و امامـ عليه السلام ـ رخ مى دهد امام ـ عليه السلام ـ وى را به حضور مى پذيرد و آن گفتگو به بيعت سفيانى با آن حضرت و ايمان آوردن به وى مى انجامد، سپس سفيانى از آنجا به قرارگاه سپاه خود باز مى گردد سران سپاهش به او مى گويند چه كردى؟! مى گويد من در برابر منطق محكم او اسلام او را پذيرفتم و با او دست بيعت دادم. سران سپاه او را ملامت مى كنند بگونه اى كه تصميم جنگ با حضرت را مى گيرد. سحرگاه يكى از روزها پيكار نهايى حق و باطل آغاز مى گردد و خداوند پس از نبردى خونبار ميان دو سپاه عدل و ظلم، حجّت خدا و ياران او را پيروزى كامل مى بخشد و سپاه سفيانى همگى نابود مى شوند([14]).

خروج حسنى

در لابه لاى آنچه بيان شد يكى ديگر از نشانه هاى ظهور امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ كه بوى حتم و يقين به خود گرفته است، خروج فردى به نام سيد حسنى است. او جوانمردى از بنى هاشم و از نسل پيامبر خدا ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ است و در دست راست او خالى وجود دارد ـ كه البته بنا بر برخى روايتها در دست چپ او چنين نشانه اى ست ـ و از خراسان حركت و جنبش خود را آغاز مى كند. او شيعه و پيرو خاندان وحى و رسالت است بر عقيده ى خويش پايبند و استوار و داراى نفوذ گسترده و محبوبيّت در دلهاست او همان كسى است كه پيش از سپاه سفيانى و قتل و غارت آنها وارد كوفه مى شود و همزمان با ورود او يمانى نيز از يمن به وى مى پيوندد و سپاه سفيانى را در خارج كوفه از بين مى برند و بعد از آن امر را به امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ تسليم مى كند و با او بيعت مى كند.
امام باقر ـ عليه السلام ـ فرمودند:
يخرج شاب من بني هاشم بكفّه اليمنى خال، ويأتي من خراسان برايات سود بين يديه شعيب بن صالح، يقاتل أصحاب السفياني فيهزمهم([15]).
امام باقر ـ عليه السلام ـ فرمودند:
جوانى از نسل هاشم كه در دست راست وى خالى هست از طرف خراسان با پرچمهاى سياه خروج مى كند فرمانده لشكر او شعيب بن صالح است و او با لشكر سفيانى نبرد كرده و آنان را متلاشى مى نمايد.

خروج يمانى

يكى از عوامل زمينه ساز ظهور منجى عالم بشريّت كه در گذشته حتمى الوقوع بودنش را ذكر كرديم خروج فردى از يمن است اين حركت هدايت بخش ترين حركت پيش از ظهور است و نويدبخش مؤمنان منتظر. حضرت رسول ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ مى فرمايند:
خروج الثلاثه: السفياني والخراساني واليمانيّ في سنه واحده في شهر واحد في يوم واحد وليس فيها من رايه اهدى من رايه اليماني، لأنّه يدعو إلى الحقّ([16]).
سفيانى و خراسانى و يمانى در يك سال و يك ماه و يك روز قيام نموده و در ميان ايشان پرچمى چون پرچم يمانى به هدايت نزديكتر نيست.
امام باقر ـ عليه السلام ـ فرمودند:
يكون خروج السفياني من الشام وخروج اليماني من اليمن([17]).
قيام سفيانى از شام و يمنى از يمن است.
در روايات آمده است كه: يمنى در پى نبرد سفيانى با وى وارد عراق مى شود. و نيز يمنى با كمك از نيروى خراسانى وارد صحنه كارزار با لشكريان سفيانى خواهد شد.

پرچم هاى سياه در يارى امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ

يكى ديگر از نشانه هاى ظهور كه در روايات بدان اشاره شده است پديدار شدن پرچم خراسانى است البته آنچه كه از سخنان معصومان ـ عليهم السلام ـ بدست مى آيد اين است كه پرچم هاى متعددى از شرق يعنى بلاد شرقى ايران تا سر حدّ چين قيام مى كنند كه ظاهراً محلّ اجتماع آنها خراسان است و خراسانى نيز كه پرچم مستقلى دارد با كمك آنان حركت خود را آغاز مى نمايد، پرجم خراسانى مهمترين آن پرچمهاست. و به اين اعتبار از همه ى آنها برايات شرقى تعبير شده كه داراى پرچم هاى سياه هستند.
نكته ى ديگر اينكه در روايات به سه پرچم از خراسان اشاره شده است كه در سه مرتبه قيام مى كنند كه دو مورد از آنها تحقق يافته يكى بيرقهاى سياه ابو مسلم خراسانى كه براى تشكيل دولت بنى العباس بوده است و دوم پرچم مغول كه از ناحيه خراسان آمد و دولت بنى العباس را بر هم زد ليكن سوم باقيمانده و اوست كه متصل به ظهور امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ خواهد بود و با سفيانى خواهد جنگيد. حضرت باقر ـ عليه السلام ـ فرمود:
آنگاه كه لشكر سفيانى در كوفه مشغول قتل و غارت باشند بيرقهايى از طرف خراسان برسند كه منزلها را بسرعت طى كنند و با ايشان چند نفر از اصحاب قائم ـ ارواحنا فداه ـ باشد([18]).
قال رسول اللّه ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ :
انّا أهل البيت، اختار اللّه لنا الآخره على الدنيا وانّه سيلقى أهل بيتي من بعدي تطريداً وتشريداً حتّى ترفع رايات سود من المشرق فيسألون الحقّ فلا يعطون فيقاتلون فينصرون فيعطون الذي سألوا فمن أدركهم منكم أو من أبنائكم فليأتهم ولو حبواً على الثلج، فانّها رايه الهدى يدفعونها إلى رجل من أهل بيتي يملأ الأرض قسطاً وعدلاً بعدما ملئت جوراً وظلماً([19]).
براى ما اهل بيت خداوند آخرت را بر دنيا برگزيده است. همانا پس از من دودمانم آواره و مطرود مردم واقع خواهند شد تا آنگاه كه پرچمهاى سياه از سوى مشرق پديدار شود پس آنان حق را طلب كنند ليكن به ايشان داده نشود پس مى رزمند و پيروز مى شوند پس هر كس از شما و يا نسل شما ايشان را درك كرد بايد خود را به آنان رساند اگر چه بر روى يخها بخزد آنان امر را به مردى از خاندان من مى سپارند كه زمين را از عدل و داد لبريز مى سازد پس از آنكه از ظلم و جور مالامال شود.

كسوف و خسوف

يكى ديگر از نشانه هاى ظهور امام مهدى ـ ارواحنا فداه ـ رخداد دو پديده نابهنگام و غير عادى كسوف و خسوف است. اگر چه اين دو پديده از رخدادهاى طبيعى ست ليكن تحقق آنها منوط به شرائط ويژه نجومى مى باشد كه در غير اين صورت امر غير عادى خواهد بود.
امام باقر ـ عليه السلام ـ فرمودند:
پيش از اين امر ـ ظهور قائم آل محمّد ـ عليهم السلام ـ ـ ماه در 25 ماه رمضان و خورشيد در نيمه آن ماه گرفته مى شود آنگاه است كه حساب منجمان بر هم مى خورد.
گرفتن خورشيد و ماه، پديده ى جديدى نيست. ولى آنچه كه مهمّ است اين است كه هميشه كسوف در اوائل ماه و خسوف در اواخر ماه رخ مى دهد. و اين قانونى است كه تا بحال نقضى به آن وارد نشده وليكن قبل از ظهور آنحضرت ماه در 25 و خورشيد در 15 ماه رمضان مى گيرد و اين از آيات الهى است كه به گفته امام ـ عليه السلام ـ از آنهنگام حساب منجّمين نيز به هم مى خورد([20]).
در اين باب احاديث ديگرى ست كه مى توان بدان رجوع نمود([21]).

پر شدن زمين از ظلم و جور

در روايات فراوانى آمده است كه امام مهدى ـ ارواحنا فداه ـ ظهور مى كنند و زمين را از عدل و داد لبريز مى سازد بعد از آنكه زمين از ظلم و جور پر شده است. مرحوم كلينى اين مضمون را اين گونه روايت مى كند.
هو المهدي الذي يملأ الأرض عدلاً وقسطاً كما ملئت جوراً وظلما.([22])
او مهدى ست كه زمين را از عدل و داد لبريز ساخته پس از آنكه از ظلم و ستم مالامال شود.

و روايات به اين تعبير از سنّى و شيعه بسيار نقل شده است. ليكن علامت بودن اين نشانه از حتمى است ولى وقوعش حتمى نيست. يعنى اگر زمين از ظلم و جور لبريز شد آن هنگام بى ترديد زمان ظهور منجى عالم بشريت حضرت مهدى ـ ارواحنا فداه ـ است وليكن اينطور نيست كه حتماً اين شرائط مى بايست تحقق يابد چرا كه ممكن است در يك زمانى همه ى انسانها با هم يكدل شده و همه يكصدا از خداوند آن حضرت را طلب نمايند كه طبق روايات در اين صورت غيبت پايان يافته و خداوند امام ـ ارواحنا فداه ـ را براى هدايت انسانها ظاهر مى كند بدون اينكه ظلم و جور زمين را پر سازد.

شهادت نفس زكيّه

نفس زكيّه لقب فردى از دودمان رسول خدا ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلم ـ است وى پس از ظهور و قبل از قيام حضرت بقيّه اللّه ـ ارواحنا فداه ـ مظلومانه به شهادت مى رسد. در روايات از او به غلام تعبير شده كه شايد حكايت از نوجوان يا جوان بودن وى دارد. نفس زكيّه نيز او را ناميده اند زيرا بدون هيچ جرمى، تنها به خاطر رساندن پيام شفاهى حضرت مهدى ـ ارواحنا فداه ـ به مردم مكه كشته مى شود.
از حضرت باقر ـ عليه السلام ـ روايت شده است:
قائم به ياران خود مى فرمايد: مكّه طالب من نيستند لكن من نزد آنان كسى را خواهم فرستاد تا با ايشان احتجاج كند . . . آنگاه يكى از ياران خود را مى طلبد و به وى مى فرمايد: نزد مردم مكه برو و به ايشان بگو! . . . من پيام آور ـ مهدى ـ نزد شمايم. او مى گويد: ما خاندان رحمت و مركز رسالت و خلافتيم. ما دودمان محمّد و فرزند پيامبران هستيم. همانا ـ در طول زمان ـ بر ما ظلمها روا شده و ما را پايمال كرده و بر ما قهر نموده اند و حق ما را از زمان رحلت پيامبر ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ تا حال به ستم گرفته اند. ما اينك شما را به يارى مى طلبيم! ما را يارى كنيد!چون اين جوان پيام را مى رساند او را گرفته و بين ركن و مقام سر مى برند و او نفس زكيه است([23]).
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود:
وليس بين قيام قائم آل محمّد وبين قتل النفس الزكيّه إلاّ خمس عشره ليله([24]).
بين قيام قائم آل محمّد و شهادت نفس زكيه جز 15 شب فاصله نيست.

غريو آسمانى

نداى آسمانى از روشنترين علامتها براى ظهور حضرت مهدى ـ ارواحنا فداه ـ و حركت جهان شمول اوست.
واقعيّت اين است كه رخداد پرشكوهى چون ظهور امام مهدى ـ ارواحنا فداه ـ پيش از رخ دادن يك اعلام جهانى آنهم در روشنترين معنا و مفهوم مى طلبد و از آنجا كه اين حركت جهانى بوده و براى تمام جهان بشريت است مى بايست همه در يك زمان از نزديك شدن و قريب الوقوع بودن آن باخبر شوند از امام صادق ـ عليه السلام ـ آمده است كه يسمعه كل قوم بألسنتهم هر قومى به زبان خود آنرا مى شنود.
حال بجاست كه به برخى احاديث در اين باره اشاره كنيم:
از مجموع روايات چنين بدست مى آيد كه اين فريادها متعدد است اولين ندا در ماه رجب و دوم در ماه رمضان و سوم در ماه محرم شنيده مى شود. امام رضا ـ عليه السلام ـ فرموده اند:
ينادون في رجب ثلاثه أصوات من السماء صوتاً منها: ألا لعنه اللّه على الظالمين والصوت الثاني: ازفت الآزفه يا معشر المؤمنين . . . والصوت يرى بدن في قرن الشمس يقول: انّ اللّه بعث فلاناً فاسمعوا له وأطيعوا([25]).
مردم در ماه رجب سه فرياد از آسمان خواهند شنيد نخست آنكه: همانا لعنت خدا بر ظالمان. فرياد دوم: اى مؤمنان! قيامت فرا رسيد. و فرياد ديگر اينكه در كنار قرص خورشيد بدنى را مشاهده مى كنند كه فرياد مى زند: خداوند فلانى ( امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ ) را برانگيخته است به فرمانش گوش فرا دهيد و بر اطاعتش گردن نهيد.
امّا پيرامون ندايى كه در ماه رمضان در شب بيست و سوم توسط جبرئيل در آسمان طنين مى افكند اين است.
امام باقر ـ عليه السلام ـ فرمودند:
ينادي مناد من السماء . . . باسم القائم ـ عليه السلام ـ فيسمع مَن بالمشرق ومَن بالمغرب، لا يبقى راقدٌ إلاّ استيقظ، ولا قائم إلاّ قعد ولا قاعِد إلاّ قام على رِجْلَيه، فَزَعاً مِن ذلك الصوت، فرحم اللّه من اعتبر بذلك الصوت فأجاب فإنَّ الصوت الأول هو صوت جبرئيل الروح الأمين.
ثمّ قال ـ عليه السلام ـ : الصوت في شهر رمضان، في ليله جمعه، ليله ثلاث وعشرين، فلا تشكّوا في ذلك واسمعوا وأطيعوا.
وفي آخر النهار، صوت الملعون إبليس، ينادي: ألا! إنّ فلاناً قُتل مظلوماً. ليشكّك النّاس ويفتنهم، فكم في ذلك اليوم مِن شاكّ مُتحيّر قد هوى في النّار.
فإذا سمعتم الصوت في شهر رمضان، فلا تشكُّوا فيه، إنّه صوت جبرئيل وعلامه ذلك أنّه ينادي باسم القائم وإسم أبيه حتّى تسمعه العذراء في خِدرها، فتحرّض أباها وأخاها على الخروج.ثمّ قال ـ عليه السلام ـ : لابدّ مِن هذين الصورتين قبل خروج القائم ـ عليه السلام ـ .([26])
نداكننده اى از آسمان بنام قائم آل محمّد ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلم ـ ندا مى دهد و همه كسانى كه در شرق و غرب عالم هستند مى شنوند، خفته اى نمى ماند جز اينكه بيدار مى گردد و ايستاده اى جز اينكه مى نشيند و نشسته اى جز اينكه وحشت زده بپا مى خيزد.
پس درود خدا بر كسانى كه از آن نداى آسمانى پند و اندرز گيرند چرا كه نداگر اوّل جبرئيل است و ندا، نداى اوست.
آنگاه فرمود: اين ندا، در ماه مبارك رمضان، شب جمعه و در شب 23 ماه خواهد بود از اينرو در آن ترديد نكنيد، آن را بشنويد و اطاعت كنيد. و در پايان روز نداى ابليس طنين مى افكند كه مى گويد: بهوش باشيد كه فلانى مظلوم كشته شده. تا بدينوسيله بذر ترديد بيافشاند و مردم را به فتنه افكند و آن روز، ترديدكنندگان حيرت زده اى كه به آتش دوزخ سقوط كنند، بسيارند.بنابراين، هنگامى كه نداى آسمانى را در ماه رمضان شنيديد، در آن ترديد نكنيد چرا كه نداى فرشته ى امين است و علامت آن اين است كه بنام قائم ـ عليه السلام ـ و پدر گرانقدرش ندا مى دهد، ندايى كه دوشيزگان در سراپرده ى خويش آن را مى شنوند و پدران و برادران خويش را براى حركت از خانه و پيوستن به امام مهدى ـ عليه السلامـ تشويق مى نمايند.و امّا ندايى كه در ماه محرّم به گوش مى رسد و آن ماهى است كه حضرت بقيه اللّه ـ ارواحنا فداه ـ از مكّه خروج مى كنند و روز اوّل قيام آن حضرت است كه جبرئيل بر صخره اى از بيت المقدس فرود مى آيد (در آن هنگام كه سفيانى مشغول بدترين جنايات خود در ملأ عام است) و ندا مى دهد:

يا عباد اللّه! اسمعوا ما أقول انّ هذا مهدي آل محمّد خارج من أرض مكّه فأجيبوه([27]).
اى بندگان خدا! آنچه مى گويم بشنويد اين مهدى آل محمّد است كه از مكّه ظهور كرده او را پاسخ گوييد و فرمانش را اطاعت كنيد.

وقوع جنگ هاى بزرگ

انبوهى از احاديث با صراحت از نابودى مردم در اثر گرسنگى و قحطى و بيمارى و قتل و كشتار خبر مى دهند. آيا اين به معناى جنگ جهانى است كه ميليونها انسان را در هم مى كوبد و يا چيز ديگرى است. آنچه از روايات استفاده مى شود اينكه جنگهاى ويرانگرى واقع خواهد شد.
از اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ آورده اند كه فرمود:
لا يخرج المهدي حتّى يقتل ثلث ويموت ثلث ويبقى ثلث([28]).
و نيز از آن حضرت آورده اند كه فرمود:
بين يدي المهدي موت أحمر وموت أبيض . . . فأمّا الموت الأحمر: فالسيف وأمّا الموت الأبيض: فالطاعون([29]).
قبل از ظهور مهدى مرگ سرخ و سفيد خواهد بود . . . مرگ سرخ جنگ و خونريزى است و مرگ سفيد طاعون است.
بنابراين بسيارى در اثر جنگ و خونريزى از بين مى روند.

حوادث طبيعى

پيرامون رخدادهاى طبيعى كه پيش از ظهور امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ روى مى دهد، روايات بسيارى در دست است كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم:

تهاجم ملخها:
بين يدي المهدي موت أحمر وموت أبيض وجراد في حينه وجراد في غير حينه أحمر كالدم . . .([30]).
پيش از ظهور مهدى مرگ سرخ و سفيد و حمله ملخها در هنگام و نابهنگام كه چون خون قرمزند خواهد بود.

طاعون:
فأمّا الموت الأحمر فالسيف وأمّا الموت الأبيض فالطاعون([31]).
مرگ سرخ كشته شدن به شمشير و مرگ سفيد طاعون است.

زلزله:
در حديثى آمده است كه سال ظهور سال پيدايش زلزله ها و سرماى شديد است.
عن أميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ قال: رجفه تكون بالشام يهلك فيها أكثر من مائه ألف، يجعلها اللّه رحمه للمؤمنين وعذاباً على الكافرين([32]).
از امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ نقل شده است: زمين لرزه اى در شام رخ خواهد داد كه بيش از صد هزار نفر كشته مى شوند و آن را خداوند رحمت براى مؤمنان و عذاب براى كافران قرار داده است.

مسجد شدن قبرستانها:
يكى ديگر از نشانه هايى كه براى ظهور امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ به صورت كلى مطرح شده است، تبديل گورستانها به مسجد است در اين باره به حديثى از رسول خدا ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ توجه نماييد:
در حديث معراج آمده است:
يا محمّد از جمله عطاهايى كه بر تو مرحمت فرموديم آن كه آشكار خواهم كرد از نسل تو يازده امام كه همه ايشان از نسل دختر تو فاطمه اند و آخرين ايشان مرديست كه عيسى بن مريم در عقب سر او نماز خواهد خواند و پر مى كند زمين را از عدل و داد بعد از آنكه از ظلم و جور لبريز شود.
آنگاه رسول خدا ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ به درگاه الهى عرضه داشت:
در چه زمانى خواهد بود.
جواب فرمود:
يا محمّد هنگامى كه علم از بين رود و ظاهر شود جهل و كشتار بسيار گردد و كم شوند علماء و فقهاء حقيقى و بسيار شوند شاعران و امّت تو گورستانها را مسجد سازند([33]).

سيلاب رود فرات:
يكى از نزديك ترين نشانه هاى ظهور مهدى آل محمد ـ عليهم السلام ـ جارى شدن سيلاب فرات در شهر كوفه است.
عن أبي عبداللّه ـ عليه السلام ـ : سنه الفتح ينشق الفرات حتّى يدخل ازقه الكوفه([34]).
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمودند: در سال ظهور آب فرات طغيان كرده به گونه اى كه وارد كوچه هاى تنگ كوفه مى شود.
قال ابن عباس: يا أميرالمؤمنين ما اقترب الحوادث الدالّه على ظهوره؟ فدمعت عيناه وقال: إذا فتق بثق في الفرات فبلغ ازقه الكوفه فليتهيأ شيعتنا للقاء القائم([35]).
ابن عباس مى گويد: به امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ عرض كردم: نزديك ترين حادثه كه حكايت از ظهور خواهد داشت چيست؟ پس آنگاه چشمانش اشك آلود شد و فرمود: هرگاه شكافى بر كنار رود فرات ايجاد شود و به كوچه هاى كوفه رسد، آنگاه شيعيان ما آماده ملاقات قائم باشند.

نزول بارانهاى پياپى:
هر انسان با ايمانى در اين واقعيّت، ذرّه اى ترديد به خود راه نمى دهد كه قطرات باران به اراده و خواست و طبق قانون خدا بر زمين فرو مى بارد و اين فرمان فرماى هستى است كه قوانين طبيعى را چنين تدوين نموده است:
(وهو الذي أرسل الرّياح بشراً بين يدي رحمته وأنزلنا من السماء ماءً طهورا)([36]).
او كسى است كه بادها را بشارت دهندگان از رحمت خويش مى فرستد و ما از آسمان آب پاك نازل مى كنيم.
لكن اين قوانين در واكنش به كردارهاى ناهنجار چهره اى ديگر به خود گرفته و به فرمان خداوند در صدد تنبيه برمىآيند. از آن جمله تغيير در نطام بارش و وزش هاست. كه در آخرالزمان دستخوش تحولاتى مىشوند. كه در روايات بدان اشاره شده است؛ ما نيز برخى از آنها اشاره مىكنيم:
يكى از نشانه هاى ساعه (ظهور امام زمان ارواحنا فداه) آن است كه باران گرم مىبارد([37])
بيايد بر مردم زمانى كه آسمان ببارد و زمين نرويد([38])
برپا نشودساعه (ظهور) تا ببارد بر مردم باراني كه خانه هاى گلى باقى نماند و گل خانه هاى موئين شسته شود ـ چادرهاى صحرائيان ـ ([39])

البته تذكر اين نكته ضرورى است كه منظور از ساعه زمان ظهور امام زمان ارواحنا فداه است كه در روايات بدان تصريح شده است.

پيدايش مدعيان پيامبرى و امامت
اعتقاد به نبوت و امامت در جامعه ى مسلمين هميشه به عنوان يك عقيده ى راسخ از زمان پيامبر و امامان نور ـ عليهم السلام ـ مطرح بوده است و آنقدر معروف و مشهور بوده كه كسى از مسلمانان هيچ گاه جرأت انكار آن را نداشته است به خاطر استوارى اين واقعيت عقيدتى و دينى در جامعه ى اسلامى بود كه در تاريخ اسلام، از يك سو با شخصيتهاي

ن : علی فخاری
ت : چهار شنبه 21 خرداد 1393

صفحه قبل 1 صفحه بعد


محمد بن حسن عسکری (عج) آخرین امام از امامان دوازده گانه شیعیان است. در ١۵ شعبان سال ٢۵۵ هـ.ق در سامرا به دنیا آمد و تنها فرزند امام حسن عسکری (ع)، یازدهمین امام شعیان ما است. مادر آن حضرت نرجس (نرگس) است که گفته اند از نوادگان قیصر روم بوده است. «مهدی» حُجَت، قائم منتظر، خلف صالح، بقیه الله، صاحب زمان، ولی عصر و امام عصر از لقبهای آن حضرت است.